شناسه : 4363 277 بازدید 0 پسند 17 دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه 1402/08/27 | 18:49:10 نعرفی کتاب ره ش آزنا آنلاین- نام رضا امیر خانی را اولین بار روی جلد کتاب ارمیا دیدم. کتابی که از کتابخانه عمومی شهر به امانت گرفتم ولی رفیق نیمه راه او شدم، به هر حال سرنوشت همهی کتابها خوانده شدن نیست! بعد از مدتها با دیدن کتاب رهش و نام امیرخانی کمی دچار تردید شدم اما تصمیم گرفتم این کتاب را هم ورق بزنم و اگر نتوانستم ارتباط بگیرم، رهایش کنم اما تا آخرین کلمهی کتاب را خواندم. رهش روایتگر زندگی زوج معماریست که با عشق و علاقه ازدواج میکنند و در روند داستان آرمانها، تفاوتها و شعارهای هر دو نفر که گویی نمایندهی طیفهای خاصی هستند را مشاهده میکنیم. راوی، اول شخص و زن است. راستش من روایتهای زنانه با قلم مردها و برعکس را نمیپسندم چون معتقدم هر کدام خیلی نمیتواند وارد جزئیات و احساسات طرف مقابل شود. اما تا حدودی نویسنده موفق شده است و احساسات مختلف و جزئیاتی از زندگی را بیان کرده که میتوانیم با لیا ( راوی داستان) همراه شویم و همزات پنداری کنیم. «رهش» یعنی رهیدن و رستن و عکس آن «شهر» است و محتوای کتاب مانند اسمش ترکیب ادبیات و معماری شهری است. لیا به خاطر مشکل تنفسی فرزندش، قید معمار بودن را میزند و با همسرش که در شهرداری منطقه منصب دارد و محافظه کار و مصلحت اندیش است، درگیرهایی دارد. نویسنده با زبان او به مشکلاتی که ساختمان سازی بیرویه روی ظاهر شهر، آلودگی هوا و سلامتی شهروندان به خصوص کودکان دارد، میپردازد و در قسمتی از کتاب این کار را به یک شکنجهی قدیمی به نام «خودبس» تشبیه میکند. در این شکنجه به مرور از بعضی قسمتهای بدن شخص گناهکار جدا میکنند و به خوردش میدهند و به این ترتیب فرد زنده میماند اما با درد و رنج زندگی میکند. مثل جامعهی کنونی که با ازبین بردن بناهای قدیمی و آثاری که هویت ما هستند و تبدیل آنها به ساختمانهای بلند و بیروح، در نهایت به خودمان ضرر میرسانیم. هش روایت عاشقانهای نیست و محور اصلی داستان لیا و شهر و فرزند بیمارش هستند. و به نظرم خیلی نمیتوان این کتاب را رمان دانست چون از زبان یک معمار روایت میشود و بیشتر به مشکلات شهری و ساختمان سازی میپردازد. رسمالخط خاص امیرخانی که روی آن تاکید دارد و برای طرفدارانش آشناست، در این کتاب هم به چشم میخورد. تیکه کلامهای کوتاه و جملاتی که برای تاکید تکرار میشوند و برای من آزاردهنده نبودند جز ارمیایی که دوباره در صفحههای پایانی کتاب ظهور میکند! تاکیدی به خواندنش ندارم اما شاید ورق زدنش در صورتی که همان صفحات اول منصرف نشوید، بد نباشد. به قول خود نویسنده: «گاهی محصول جانبی از محصول اصلی جذابتر است» و شاید کتاب برای شما نه از جنبهی اصلی داستان بلکه از جنبههای جانبی جذاب باشد، شاید هم نباشد. برچسبها : اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی